سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اندیشه ات تو را به راه راست هدایت می کند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :10
بازدید دیروز :18
کل بازدید :312643
تعداد کل یاداشته ها : 117
103/2/14
7:53 ص
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمد رضا آقابیگی[226]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سروهای سرافراز (( همیشه با تو )) هو اللطیف مبادا روی لاله ها پا گذاریم خانه متروک همسفرمهتاب امٌل عروج .: شهر عشق :. بانک مقاله آدمک ها شاهراه اندیشه آرمان(بازگشتی دوباره) به نام وجود باوجودی که وجودبی وجودم عشق الهی: نگاه به دین با عینک عشق و عاشقی از قرآن بپرس Ask quran نگاه مشرقی دوستان همدم دربدران سکوت عشق ذخیره خدا آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام مذهب عشق مذهبی عدل الهی Divine Justice پرتگاه ناگفته های آبجی کوچیکه عاشق دلباخته وبلاگ رسمی کتایون پیام محبت شناخت اراء و افکار ضالّه همسفر عشق شمیم یار... نافذ فصل سکوت من گذشته من گل نرگس Narcissus طلسم شدگان مـن او چاپی دوم خانه اطلاعات به وسعت دنیا به وسعت دنیا خاطرات یک زندگی یه دل خسته یک کلام حرف خودمونی .:(( به یاد رضا )):. دختـــــر غربتـــی دنیای واقعی اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار از یک روحانی دختر ی با کو له‏با ر ی ا ز ا مید عاشقانه های گودزیلا بی سرزمین تر از باد یه پرستویی که قلبش شکسته خلوت تنهایی زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست ساقیا قدحی ریز که ما باده پرستیم ::. یاغی ترین .:: وبلاگ ایران اسلام دوست عزیز سلام داستان و راه های توحید جویان بزرگ تا.............شقایق او برای دم هر ثانیه ام رحمتی بود عظیم! گل ارکیده زیر درخت گل خدای که به ما لبخند میزند باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه باورم کن کوچولوها مانا کوثر چهاردیواری توهم یک عشق....... چاه بانک اس ام اس و جوک سیب سایت تخصصی گوشی موبایل عطش کلبه احزان سایت ویژه یک جالب برای دیدن فلش ایمل ریاست کانون رشد (سیروس دولت پور) باشگاه اندیشه سایت خبری سایت تکچین سایت مخ زن آموزش زبان انگلیسی سایت سیامک انصاری (کیانوش) سایت شبهای برره بید جیگر موزیک آموزش رایانه و مهارت icdl به زبان فارسی دایره المعارف فارسی آدرسهای اینترنت سایت زن روز (ویژه خانم ها - مد لباس ) محاسبه طول عمر (به روش کاملا پزشکی ) کاریکاتور بازیگران سینمای ایران سایت مهران مدیری شقایق دهقان (گل یاسمن بانو) سایت مناجات وبلاگ رییس جمهور (آقای محمود احمدی نژاد) پیوند به سایتهای دولتی سایت عمو پورنگ دوربین نت (آرشیو عکس) کسب در آمد و جوک و sms سایت کانون فرهنگی و تربیتی رشد لحظه‏ی دیدار بازار شپش فروشها خدا بود و دیگر هیچ نبود...!!! برای تو چرا و چگونه...؟؟؟ کویر خیال سکوت :.: : نماز،یک هدیه الهی :.: : تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... وبلاگ تفریحی Fashens چشم انداری بر ژاپن من نگاشت سایت پاسخگو (سئوالات شرعی ) حنانه خواهر سیب مخمل افتاب حقیقت هنرهای رزمی وبلاگ کانون رشد ناحیه 3 کرج
بچه‌های سبز را می‌شناسید؟

در طول سال‌های طولانی تاریخ بشر و انسان‌های متعددی در مناطق مختلف زمین پیدا شده‌اند که کسی از گذشته آنها باخبر نیست. بچه‌هایی که نمی‌دانند که هستند و از کجا آمده‌اند و حتی به هیچ یک از زبان‌های دنیا سخن نمی‌گویند. فرضیه‌های متفاوت و ضد و نقیضی درباره این کودکان ارایه شده ولی هنوز هیچ‌یک از آن فرضیات به اثبات نرسیده‌اند. یکی از این موارد که بحث و مطالعات گسترده‌ای روی آن انجام گرفته و کتاب‌های متعددی پیرامون آن به رشته تحریر درآمده است، داستان یا افسانه بچه‌های سبز است که معماری آن هیچ‌گاه حل نشده است.

مابین سال‌های 1135 و 1154 میلادی دو کودک عجیب در منطقه‌ای در حوالی «وول‌پیت» واقع در کشور انگلستان پیدا شدند.

در آن روز کشاورزان در حال برداشت محصولات کشاورزی از مزارع خود بودند که صدای گریه توام با ترس و وحشت دو کودک را شنیدند. آنها کارهای خود را رها کردند و در آن دور و اطراف به دنبال منبع صدا گشتند و سرانجام دو کودک را پیدا کردند. آنها یک پسر و یک دختر بودند که وحشت‌زده و چسبیده به هم در نزدیکی یک گودال روی زمین نشسته بودند. آنها با زبانی که برای هیچ‌یک از کشاورزان آشنا نبود و از آن سر درنمی‌آوردند گریه می‌کردند و فریاد می‌کشیدند. لباس‌هایشان از جنس ناشناخته‌ای بود و ظاهر عجیبی داشت. ولی عجیب‌تر از همه این بود که آنها پوستی سبزرنگ داشتند.

این دو کودک به منزل مردی به نام «ریچارد دو کالن» که فرد خوشنامی در منطقه بود، برده شدند و او موافقت کرد که از آنها نگهداری کند. اما این بچه‌ها هیچ چیزی نمی‌خوردند و هر نوع غذا یا آشامیدنی که جلوی آنها می‌گذاشتند رد می‌کردند تا اینکه یکی از ساکنین خانه یک ظرف غلاف خالی لوبیا سبز را روی میز گذاشت. بچه‌ها با ولع به سوی ظرف رفتند و به آن چنگ زدند و غلاف‌ها را باز کردند ولی وقتی دیدند داخل غلاف‌ها لوبیا نیست شروع به گریه و فریاد نمودند. وقتی دانه‌های لوبیا را جلوی آنها گذاشتند آنها با اشتها لوبیاها را خوردند تا سیر شوند و تا مدت‌ها بعد غذای روزانه آنها همین بود.

این دو دختر و پسر به زندگی خود در میان انسان‌ها ادامه دادند و همه به آنها توجه نشان می‌دادند و از آنها مراقبت می‌کردند. ولی پسرک کم‌کم ضعیف و ضعیف‌تر شد تا اینکه بالاخره یک روز از دنیا رفت. اما دختر سالم و سلامت بود و انرژی زیادی داشت. به مرور زمان رنگ سبزپوست او تغییر کرد و رنگ پوستش مثل دیگران شد. مدت‌ها گذشت و دخترک کم‌کم یاد گرفت به زبان مردم منطقه صحبت کند. آنچه او از زادگاه و ریشه خود به اطرافیان گفت تنها راز پیدایش و کشف او و برادرش را عمیق‌تر کرد.

او گفت که او و برادرش از سرزمینی آمده‌اند که خورشید ندارد. مردم آنجا سبزپوست هستند و در روشنایی گرگ و میش ابدی زندگی خود را سپری می‌کنند. وقتی از او پرسیدند چطور شد که او و برادرش از آن گودال بیرون آمدند، جواب زیادی برای گفتن نداشت. او فقط گفت که او و برادرش صدای زنگ‌هایی را شنیدند و به دنبال آن صدا راه افتادند.... ناگهان خود را درون گودال یافتند و نور شدیدی به چشمانشان خورد.

این دختر مدت زیادی در میان مردم زندگی کرد و با یکی از مردان محلی نیز ازدواج کرد ولی هیچ‌گاه نتوانست در حل معمای ریشه و زادگاه اصلی خود و برادرش و رسیدن اسرارآمیزشان به «وول‌پیت» کمک بیشتری بکند.

اختلاف نظرهـا

نظرها و داستان‌های مختلفی درباره این کودکان و ریشه آنها وجود دارد. یک داستان می‌گوید که این بچه‌ها گفته‌اند اهل «سرزمین تابناک» هستند و سرزمین تابناک آن سوی یک دریای بزرگ است. داستان دیگری می‌گوید که این بچه‌ها اهل سرزمینی به نام «سن مارتین» بودند و گفته‌اند سن مارتین سرزمین پر از کلیساست و مردم مسیحی آن پیوسته در کلیسا به عبادت می‌پردازند.

تاکنون جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان بسیاری بر روی این دو کودک و داستان کشف آنها تحقیق کرده‌اند. «پل هریس» در کتاب خود «دوران فورتین» می‌گوید: چگونگی رسیدن بچه‌ها به وول پیت به دو صورت بیان شده است. در داستان اول بچه‌ها به دنبال صدای زنگ یا ناقوس از راه یک راهروی زیرزمینی به گودال می‌رسند و داستان دوم می‌‌گوید: بچه‌ها با گردباد شدید به آنجا آمدند. هریس همچنین ادعا می‌کند؛ تغییر رنگ پوست دختر به خاطر تغییر در تغذیه و نوع جدید غذاهای مصرفی او بوده است.

«رادلی دیوس» می‌نویسد: «لباس‌های بچه‌ها چیزی شبیه پیراهن بوده است.» «کاترین بریگز» در کتاب «پریان» می‌نویسد: «دختر سبز» ادعا می‌کرد که در کشوری در زیرزمین زندگی می‌کرده است. «مارگارت روآن» در کتاب «خانه شیطان» می‌گوید: کسی که از بچه‌ها نگهداری می‌کرد «ریچارد و کاین» نام داشت که ثروتمندترین زمین‌دار آن منطقه بود. او همچنین می‌گوید: دخترک می‌گفت؛ سرزمین من زیاد از اینجا (وول پیت) دور نیست. ولی رودخانه‌ای از نور آن را از اینجا جدا کرده است!

منبع:Anomalies


  
  

چهارگوشه جهان


  کارد و چنگال هوشمند

آیا شما هم در زمره کسانی هستید که توجه زیادی به غذای خود دارند و روی تکه تکه لقمه‌هایی که می‌خورید، دقت می‌کنید؟ اگر این طور است باید بگوییم که کارد و چنگال هوشمند IC3 برای شما کاملا مناسب است. این کارد و قاشق و چنگال دارای یک دسته کامپیوتری هستند که ابزار غذاخوری روی آن قرار می‌گیرند و هر یک از این وسایل کاربردهای خاصی دارند. چنگال، ترکیبات غذایی موجود در غذا را اندازه‌گیری می‌کند مثلا نشان می‌دهد غذایی که هم‌اکنون در حال صرف آن هستید چقدر چربی، قند یا پروتئین دارد. قاشق، وزن تک‌تک لقمه‌های شما را اندازه‌گیری می‌کند و به شما نشان می‌دهد چند گرم غذا خورده‌اید و در نهایت چاقو مثل دماسنج عمل می‌کرده و دمای غذا را به شما اعلام می‌کند. این وسیله تازه غذاخوری در حقیقت نقش یک متخصص تغذیه خانگی را برای انسان ایفا می‌کند. IC3 به تازگی اختراع شده و در حال حاضر در نمایشگاه مونیخ واقع در کشور آلمان در معرض دید عموم قرار دارد.
 
 

نامه بلندبالا به بابانوئل

پیش از کریسمس دو هزار دانش‌آموز هشت تا چهارده ساله ظرف مدت نه روز نامه‌ای 413 متر و 80 سانتی‌متری برای بابانوئل نوشتند. این کار عملی خلاقانه از سوی اداره پست رومانی و هیئت بازرسان مدارس شهر «براسوف» در این کشور بود. این نامه‌ها به طور یک جا در یک لوله کاغذ بسیار دراز نوشته شد و بدین ترتیب در مصرف کاغذ هم صرفه‌جویی شد زیرا اگر بچه‌ها می‌خواستند به طور جداگانه به بابانوئل نامه بنویسند کاغذ بسیار بیشتری مصرف می‌شد. این نامه عظیم‌الجثه سپس به آدرس سازمان بابانوئل در فنلاند پست شد موضوعی که اکثر بچه‌ها در نامه خود به بابانوئل ذکر کرده بودند، این بود که زودتر بزرگ شوند تا از جنگل‌ها محافظت کنند و مراقب محیط زیست باشند. قرار است این نامه بعد از کریسمس دوباره به شهر براسوف برگردد و پس از بازیافت از آن برای تهیه کتب درسی استفاده شود.
 
 
 
 
 
 

نجـات معجـز‌ه‌آسـا

پسربچه‌ای که مورد اصابت تیر و کمان دوست خود قرار گرفته بود به طرز معجزه‌آسایی نجات یافت. این تیر یا پیکان پس از رها شدن از کمان مستقیم به حدقه چشم پسر یازده‌‌ساله‌ای به نام «لئو چئونگ» اصابت کرد و پس از عبور از کاسه سر او توسط قسمت عقب جمجمه متوقف گردید. پزشکان بیمارستان جیدا در شرق چین می‌گویند؛ اگر تیر یک ذره فشار بیشتری داشت از پشت جمجمه هم خارج می‌شد. زنده ماندن این پسربچه مثل یک معجزه می‌ماند زیرا با اینکه این تیر وارد جمجمه شده و مسیر زیادی را پیموده ولی به مغز برخورد نکرده است. جراحان این بیمارستان مدت چهار ساعت این پسر را مورد عمل جراحی قرار داده و تیر را از سر او خارج کردند. این تیر و کمان حدود 40 سانتی‌متر طول داشت و بیش از 10 سانتی‌متر آن وارد سر پسرک شده بود. کادر پزشکی مجبور شدند قسمتی از آن را ببرند تا بتوانند لئو را در دستگاه سی‌تی‌اسکن قرار دهند. حال عمومی لئو در حال حاضر خوب است ولی پزشکان به والدین او گفته‌اند هنوز پسرشان در معرض عفونت قرار دارد و باید تحت‌نظر باشد. دختر سیزده ساله‌ای که این تیر را به سوی لئو پرتاب کرده بود «یان شین» نام دارد و هم‌اکنون تحت درمان شوک عصبی قرار دارد.
 
 

سوپــرزن

پزشکان نمی‌توانند دقیقا بگویند چرا «جسیکا فاکس» بدون دست متولد شد. هیچ یک از آزمایشات پیش از زایمان مادرش وجود مشکلی در جنین را نشان نمی‌داد. هر چند که جسیکا دچار نقص عضو شخصی است ولی از روحیه‌ای بسیار بالا برخوردار می‌باشد. او کم‌کم یاد گرفت که به جای دست از پاهایش استفاده کند و آموخت چگونه با پا غذا بخورد، چگونه بنویسد و حتی چگونه شنا کند. او به کلاس‌های ژیمناستیک هم می‌رفت و یک ورزشکار ژیمناستیک خیلی خوب شد و بسیاری از حرکات را بهتر از هم‌کلاسی‌هایش انجام می‌داد. او از ده سالگی وارد دنیای ورزش‌های رزمی شد و در 14 سالگی کمربند سیاه گرفت.او هم‌اکنون هیچ مشکلی با رانندگی ندارد همچنین می‌تواند 25 لغت در دقیقه تایپ کند. جسیکا فاکس به تازگی گواهی نامه خلبانی خود را هم گرفته است. جسیکا تمام موفقیت‌هایش را مرهون زحمات پدر 68 ساله‌اش «ویلیا» مادر 58 ساله‌اش «اینز» و کمک‌های برادر 28 ساله‌اش «جیسون» و خواهر 23 ساله‌اش «جکی» می‌داند. ویلیام پدر جسیکا می‌گوید: «جسیکا به همه نشان می‌دهد که هیچ محدودیتی برای توانایی‌های انسان وجود ندارد. او حیرت‌انگیز است. او خود می‌گوید: «هیچ‌وقت نخواستم برای شرایط خاصم غصه بخورم. به جای اینکه تمام وقتم را صرف طبیعی شدن کنم، دریافتم که مهم‌تر آن است که از تفاوتم با دیگران بهره ببرم.» جسیکا یک جفت دست مصنوعی هم دارد ولی آنها را پشت در انباری اتاقش آویزان کرده است. او می‌گوید: «آن دستها، دست مرا می‌بندند. با آنها اصلا راحت نیستم.»

جسیکا فاکس به راستی شایسته دلسوزی نیست زیرا کارهایی را انجام می‌دهد که بسیاری از ما توان انجام آن را نداریم. اگر به یاد داشته باشید، سال‌ها قبل فیلمی ساخته شد به نام «سوپرمن» که البته تخیلی بود، شاید از داستان‌ زندگی این «زن» هم فیلمی ساخته شود.
 
 

سنجـاب ورزشکـار

«توییگی» سنجاب کوچولوی بامزه‌ای که پیشتر در فیلم‌های سینمایی ظاهر شده بود، حالا با هنرنمایی جدیدی توجه همگان را به سوی خود جلب کرده است. او این روزها در نمایشگاه ملی قایق‌سواری در نیویورک، اسکی روی آب انجام می‌دهد. گفته می‌شود که صاحبان این سنجاب مدت سی‌سال وقت صرف کرده‌اند تا به او اسکی روی آب یاد بدهند. «لوآن بست» مربی توییگی می‌گوید: در سال 1978 بعد از یک توفان شدید اولین سنجاب را پیدا کرده و با خود به خانه برد. از آن زمان تاکنون او مشغول تعلیم اسکی روی آب به سنجاب‌های یتیم می‌باشد. خانم بست می‌گوید: راز موفقیت در آموزش سنجاب‌ها، صبر و تداوم در کار است و می‌افزاید: «من به همه می‌گویم؛ تعلیم سنجاب‌ها درست مثل تربیت شوهر است. فقط باید به آنها محبت کنید و همان حرف‌های محبت‌آمیز و تشویق‌کننده را بارها و بارها برایشان تکرار کنیم.» خانم بست گفت: «ایده اسکی روی آب سنجاب‌ها سی سال پیش به ذهن ما خطور کرد. کریسمس آن سال همسرم به دخترم یک قایق کنترلی هدیه داد و خودش بیشتر از دخترمان به آن علاقه پیدا کرد و او بود که اولین بار شروع به تعلیم سنجاب‌ها نمود. توییگی مورد توجه همه مردم از بچه‌های کوچک گرفته تا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها قرار می‌گیرد و همه دوست دارند او را در دست بگیرند و نوازش کنند.»
 
 
 

بزرگ‌ترین خرگوش دنیا

شاید جالب باشد که بدانید بزرگ‌ترین خرگوش دنیا چه اندازه‌ای دارد. «هرمان» که در آلمان زندگی خود را سپری می‌کند، هفت کیلو و هفتصد گرم وزن دارد. طول گوش‌های او به 21 سانتی‌متر می‌رسد و ارتفاع قد او تقریبا یک متر می‌باشد. این غول آلمانی آنقدر بزرگ است که نگهداری آن مشکل است. او در یک لانه که از چوب بلوط ساخته شده زندگی می‌کند و روزی 2 کیلوگرم غذا می‌خورد. صاحب او «هانس وگنر» می‌گوید: هرمان عاشق کاهوست. هرمان که به همراه صاحبش در شهر برلین زندگی می‌کند باید هر روز مکمل ویتامینی مصرف کند تا سالم بماند و در هفته مقدار زیادی سبزیجات خشک می‌جود.


منبع :ksabz

87/10/26::: 4:21 ع
نظر()
  
  

حقه‌هـای الکتریسیتـه

یک پزشک استرالیایی که به کارهای برقی و رشته فیزیک علاقه‌مند است با استفاده از برق نیم میلیون ولت، دست به کارهای جالب و محیرالعقولی زده است. به گزارش رویترز، این خلاق استرالیایی در بن‌بری در غرب استرالیا نمایشگاهی با نام «حقه‌های الکتریسیته» بر پا کرده است. وی با استفاده از 500 هزار ولت برق، به ایجاد جرقه‌های رنگی پرداخته است و رعد و برق‌های رنگارنگ چه در آسمان و چه در زمین به وجود آورده است. به گفته او، ایجاد نورهای رنگی توسط الکتریسیته کاری خطرناک است و باید افراد خبره دست به اجرای این نمایش بزنند. او اظهار کرد که از سن 12 سالگی بر روی این پروژه تحقیق می‌کرده و اکنون آن را به اجرا در آورده است.

کودکی در میان گربه‌ها

پسری یک ساله در حالی در خیابان‌های شهر «میسیونس» واقع در کشور آرژانتین پیدا شد که هشت گربه ولگرد او را احاطه کرده و از او نگهداری می‌کردند. پزشکان معتقدند که این گربه‌ها در طول شبهای سرد او را گرم می‌کرده‌اند در غیر این صورت این بچه حتما از سرما جان خود را از دست می‌داد. پلیس می‌گوید: این بچه را در حالی دیده‌اند که آشغال‌هایی را که گربه‌ها برایش آورده بودند، می‌خورد. «آلیشیا لورنا» پلیسی که پسرک را در یکی از کانال‌های حومه شهر یافته بود، می‌گوید: «من داشتم راه می‌رفتم و حواسم به یک دسته گربه بود که خیلی نزدیک به یکدیگر نشسته بودند. این کار به نظر من غیرعادی آمد بنابراین نزدیک‌تر رفتم تا بهتر آنها را ببینم که ناگهان آن بچه را دیدم. بچه کف آبراه فاضلاب خوابیده بود و گربه‌ها روی او بودند و او را لیس می‌زدند چون آن بچه واقعا کثیف بود. وقتی نزدیک‌تر رفتم آنها سعی کردند با خرناس کشیدن از بچه حفاظت کنند. آنها سعی داشتند این بچه که خوابیده بود را گرم نگه دارند. انگار می‌دانستند آن بچه ضعیفی است و نیاز به حمایت دارد.»

با ادب‌ترین شهرهای جهان!

شهرهای نیویورک، زوریخ و تورنتو را مودب‌ترین، بمبئی و بخارست را بی‌ادب‌ترین شهرهای جهان معرفی کرده‌اند. بررسی‌کنندگان این پژوهش نخست، پشت سر دیگران وارد جایی شدند تا ببینند این افراد در را پشت سر خود می‌بندند یا خیر؟ دومین شاخصه این تحقیق نیز خرید از بیست فروشگاه یک شهر بوده است تا ببینند رفتار فروشندگان با مشتری‌ها چگونه است و آیا آنها هنگام ورود مشتری به او لبخند می‌زنند یا خیر.سومین شاخصه نیز انداختن عمدی یک پوشه و رها کردن کاغذهای درون آن در 20 محله شلوغ شهر بوده تا ببینند چند درصد مردم در جمع کردن کاغذها به فرد کمک می‌کنند.

گران‌ترین شهرهای جهان

در جدول رده‌بندی گران‌ترین شهرهای جهان، نام مسکو برای 2 سال متوالی همچنان در صدر جدول قرار دارد. ضمن اینکه به دنبال مسکو، شهرهای لندن، سئول مرکز کره‌جنوبی، توکیو و هنگ‌کنگ در رده‌های بعدی قرار گرفته‌اند.

گفتنی است با افزایش بهای روبل روسیه در کنار دلار آمریکا، تغییرات اساسی در افزایش هزینه‌های مسکن در مسکو به وجود آمده است. به طوری که هزینه مسکن برای یک فرد مهاجر در مسکو، 35 درصد از نیویورک بیشتر است. اجاره یک آپارتمان لوکس 2 خوابه برای یک فرد خارجی، در ماه 4 هزار دلار برآورد شده است. ضمن اینکه قاره اروپا به عنوان گران‌ترین قاره جهان معرفی شده است... همچنین گران‌ترین شهرهای جهان در آسیا، توکیو، اوزاکا (ژاپن)، سئول، جاکارتا (اندونزی)، زوریخ، ژنو، پاریس، لندن، اسلو (نروژ) در اروپا و نیویورک، سائوپائولو (برزیل)، لس‌آنجلس در آمریکا، می‌باشند، اما بشنوید ارزان‌ترین شهر جهان کجاست! ارزان‌ترین شهر جهان «حراره»، مرکز زیمباوه است.

خوشمزه‌ترین شهر جهان

شهر توکیو پایتخت ژاپن، به سبب رستوران‌های بسیار خوبی که دارد به عنوان خوشمزه‌ترین شهر جهان انتخاب شد. این عنوان پیش از این در اختیار پاریس بود. ضمن اینکه بخش غذاخانه‌های سنتی سوشی (نوعی خوراک‌ ژاپنی) و رستوران‌های مدرن توکیو، موفق شدند 191 ستاره را از آن خود کنند. این در حالی بود که پاریس 97 ستاره و نیویورک 54 ستاره دریافت کردند. ژاپن از دیرباز کشوری است که در آن به غذا و سنت‌های غذایی اهمیت ویژه‌ای داده می‌شد. همچنین در برخی از رستوران‌های خاص این کشور، مسئولان درباره مشتریان خود شعر می‌سرایند تا غذا خوردنشان با شعر همراه باشد.

تولید آب خوردن از هوا

دانشمندان موفق شدند دستگاهی طراحی کنند که می‌تواند از هوای رقیق، آب تولید کند. دانشمندان می‌گویند برای ساخت این دستگاه مستقیما از یک فیلم تخیلی الهام گرفته‌اند. این دستگاه که نامش «واترمیل» است، مهمترین اختراع جدید در حوزه لوازم خانگی پس از مایکروفر عنوان شده است. دانشمندان طراح «واترمیل» می‌گویند: برای ساخت این دستگاه از همان فناوری که در سیستم مرطوب‌کننده به کار می‌رود، استفاده شده است. این دستگاه می‌تواند روزانه 12 لیتر آب تولید کند و هر چه رطوبت هوا بیشتر باشد، میزان تولید نیز افزایش پیدا می‌کند. به این ترتیب با وجود این دستگاه می‌توان، چهل درصد از رطوبت موجود در هوای محیط را استفاده کرد.


  
  

کلیه دانشجویان دانشگاه پیام نور استان تهران باید قبل از اتمام ترم چهارم می بایست مدرک icdl ومهارتهای غیر نظامی  به دانشگاه مربوطه ارائه دهند

                                                                          مجتمع فنی رهام

تنها مرکز مجاز ارائه مدرک icdl و مهارتهای غیر نظامی (زیر نظر هلال احمر )به کارمندان دولت و  دانشجویان می باشد

 

دفتر مرکزی :کرج- خیابان بهار - روبروی برج سبز

2215230-2215199-2232618-2238520

شعبه1: کرج - ضلع جنوب شرقی چهار راه طالقانی

2227743-2254447

شعبه 2: کرج چهار طالقانی - جمعیت هلال احمر

4403401-4403402-4403403

تذکر : طبق قردادی که دانشگاه پیام نور با مجتمع فنی رهام بسته شده فقط مدارک ارائه شده  توسط مجتمع فنی  رهام برای دانشگاه معتبر بوده و مدارک سایر مراکز آموزشی برای دانشگاه معتبر نبوده حتی اگر مدرک اخذ شده از مرکز معتبر باشد .


87/7/5::: 2:56 ع
نظر()
  
  
 فرش گل ‌در بروکسل
 
مثل این‌که میدان «گراند پلیس» که یکی از زیباترین میادین دنیا محسوب می‌‌شود به قدر کافی برای بلژیکی‌ها چشم‌نواز نیست زیرا هر دو سال یکبار فرشی از گل‌های رنگارنگ بر روی آن پهن می‌‌شود.
یکی از بزرگ‌ترین بازارهای مرکزی شهر بروکسل هر دو سال یک‌بار، محل برگزاری جشنواره‌های گل در دنیا می‌‌شود. جشنواره امسال شاهد یکی از جذاب‌ترین کارهای هنری با استفاده از چندین رنگ گل بود که تحسین همگان را برانگیخت.

بازدیدکنندگان این جشنواره از تماشای فرش گل که از چهاردهم تا هفدهم آگوست در میدان گراند پلیس پهن بود، لذت بردند.

 فرش زیبا و روح‌نوازی که به همت دست‌اندرکاران تا چهار روز در هوای گرم تابستانی ماه آگوست تازه و شاداب ماند.

 فرش گل امسال این جشنواره، طرحی منحصر به فرد و زیبا داشت و برای ساخت آن، هفتصد گل بگونیا در رنگ‌های مختلف و در زمینی به مساحت 300 مترمربع چیده شده بود.

جشنواره گل یکی از دیدنی‌ترین جاذبه‌های توریستی شهر بروکسل پایتخت بلژیک می‌‌باشد که علاقمندان به گل و پرورش آن را از سراسر دنیا به سوی خود جلب می‌کند.

منبع:annanova
 

المپیک به چه قیمت؟!

چینی‌ها یکی از مدال‌آورترین، ورزشکاران دنیا هستند و هر ساله در مسابقات مختلف ورزشی بیشترین تعداد مدال‌ را از آن خود می‌‌کنند.
 این موفقیت‌ها بدون تلاش بی‌وقفه ورزشکاران که همگی ورزش حرفه‌ای را از دوران کودکی آغاز کرده‌اند، امکان‌پذیر نیست ولی این کودکان دیروز، چه شرایطی را پشت سر گذاشته‌اند؟
آیا با مشاهده نوع و شدت تمرینات طاقت‌فرسای کودکان چینی باز هم علاقه‌مند هستیم که فرزندانمان ورزشکارانی مدال‌آور باشند؟
همه می‌‌دانیم که رسیدن به سطح یک ورزشکار مدال‌‌آور، نیازمند فداکاری‌ها و تحمل مشقت بسیاری است، ژیمناست‌هایی که اینقدر نرم و زیبا نمایش خود را به اجرا می‌‌گذارند و تماشاگران را متحیر می‌‌کنند عملا بچگی نکرده و لذت‌های دوران کودکی را درک نکرده‌اند.
 این را می‌‌توان شکنجه‌های تایید شده عصر مدرن نام نهاد. رقابت سالم، پیروزی و کسب عنوان قهرمانی و مدال المپیک، کار بسیار پسندیده‌ای است ولی آیا ارزش آن را دارد که برای رسیدن به این هدف، کودکان را در معرض این کابوس‌های عالم بیداری قرار دهیم؟احتمالا هیچ پدر و مادری راضی نیست فرزندش را با این شکنجه‌ها مواجه کند هر چند که نتیجه آن کسب مدال طلا از بازی‌های المپیک باشد!
منبع:obode
 
 
 
نوزاد استثنایی
 
عدد هشت در بسیاری از کشورها عددی مهم و متفاوت است و نوزادی که در روز هشتم از ماه هشتم میلادی سال دو هزار و هشت و با وزن هشت پوند و هشت اونس به دنیا آمد به والدین خود نوید یک زندگی سرشار از شانس و برکت را داد.
«سارا الز» مادر 26 ساله این پسر‌بچه روز 12 آگوست منتظر تولد او بود ولی «کوری» چهار روز زودتر از موعد مقرر به دنیا آمد. او می‌‌گوید:
« کوری قبل از ساعت هشت به دنیا آمد و پرستاران به شوخی گفتند: باید صبر می‌‌کردی ساعت هشت شود. تولد او واقعا غافلگیرکننده بود.
 دوستانم فکر می‌‌کردند شوخی می‌‌کنم و این همه عدد هشت را از خودم ساخته‌ام.»
کشور چین نیز عدد هشت را عددی مقدس می‌‌داند به همین خاطر افتتاحیه بازی‌های المپیک را راس ساعت هشت از روز هشتم آگوست سال 2008 آغاز کرد. «یان ماندی» پدر 31 ساله کوری هم گفت: این‌طوری به یاد داشتن جشن تولد او خیلی آسان شد و افزود:« من و سارا همیشه در یادآوری تاریخ‌ها مشکل داریم.
 این‌طوری لااقل من هرگز تولد پسرمان را فراموش نمی‌‌کنم. »این زن و شوهر دو سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و عدد هشت حتی در نشانی آنها هم دیده می‌‌شود. پلاک خانه آنها عدد 18 است.
 
 

روشنایی برق در خانه قدیمی

صاحب یک خانه قدیمی سرانجام موافقت کرد خانه خود را سیم‌کشی برق کند. «هوبرت هیلینگ» شصت ساله تا به حال خانه یک طبقه و سیصد ساله خود را با شمع و چراغ‌های گازسوز روشن می‌‌کرد ولی زمانی که یک چراغ گازسوز خراب، خانه‌اش را به آتش کشید، موافقت خود را برای برق‌کشی خانه‌اش اعلام کرد. او برای نخستین بار در طول عمر خود می‌‌تواند از اتوی برقی، توستر و حتی از مخلوط‌کن برقی استفاده کند ولی هنوز هم راضی نیست پولش را برای خریدن یخچال و تلویزیون هدر بدهد. او فعلا غرق در حیرت است زیرا با فشار دادن یک دکمه، خانه‌اش روشن می‌‌شود. او می‌‌گوید:«فوق‌العاده است. فقط یک کلید است.» من قبلا چراغ دیواری گازسوز داشتم و باید تک‌تک آنها را جداگانه روشن می‌‌کردم. باید اعتراف کنم لامپ‌های برق بهتر و ایمن‌تر هستند.

خانه روستایی آقای هیلینگ که از کاهگل ساخته شده است چندی پیش بر اثر آتش‌سوزی تا حد زیادی سوخت. ماموران آتشنشانی برای او توضیح دادند که چراغ گازسوز خیلی خطرناک است و این‌طور بود که او تصمیم گرفت، پنج هزار پوند صرف سیم‌کشی برق خانه‌اش کند. آقای هیلینگ راهنمای توریست‌های هتل شهر کوچک تنبی در انگلستان است ولی هر روز بعد از کار روزانه به خانه موزه مانند و همیشه تاریک خود بازمی‌گشت تا چراغ‌های گازسوز و شمع‌های آن را روشن کند. آقای هیلینگ که تازه طعم برق را چشیده است هنوز نیازی به لوله‌کشی آب، در خانه خود احساس نمی‌‌کند. او هنوز هم مثل پدر و پدربزرگش پس از طی یک مسافت پنج دقیقه‌ای با سطل از چاه مزرعه آب بیرون می‌‌کشد.
 
 
این پیرمرد، 86 همسر دارد

پیرمرد 86 ساله نیجریه‌ای، محمد بللو ابوبکر، به تمام مردان دنیا سفارش کرد که هیچ وقت او را سرمشق خود قرار نداده و با 86 زن ازدواج نکنند.این آموزگار بازنشسته در کشور نیجریه زندگی می‌کند و به همراه 86 همسر و 170 فرزند خود در یک ساختمان مسکونی به سر می‌برد. او می‌گوید: تنها یاری خداوند بوده که او را قادر ساخته است این همه زن را کنترل کند.محمد بللو ابوبکر در مصاحبه‌ای با خبرنگار بی‌‌بی‌‌سی اظهار داشت: مردی که ده زن دارد ممکن است بیفتد و بمیرد ولی قدرتی به من از سوی خداوند عطا شده و به همین دلیل است که می‌توانم به 86 زن رسیدگی کنم.او می‌گوید: خود زن‌ها هستند که متقاضی ازدواج با من می‌شوند و می‌افزاید: «من دنبال آنها نمی‌گردم، آنها به سراغ من می‌آیند. من فکر می‌کنم حقیقتا این خداوند است که می‌خواهد با آنها ازدواج کنم و من هم این کار را می‌کنم.»لیکن سخنان این مرد که خانواده‌اش را قوم خود می‌داند از نظر مقامات دولت نیجریه مردود تلقی می‌شود.بیشتر همسران محمد بللو ابوبکر کمتر از یک چهارم سن او را دارند و بسیاری از آنها حتی از فرزندان او هم کوچک‌تر هستند. برخی از زنان او که با خبرنگار بی‌‌بی‌‌سی مصاحبه داشتند، می‌گفتند که پس از مراجعه به او برای درمان بیماری‌هایشان با وی آشنا شده و ازدواج نموده‌اند. «شریفه بللو ابوبکر» که ده سال پیش در 25 سالگی با همسرش ازدواج کرده است، می‌گوید: همین که او را دیدم سردردم خوب شد به خودم گفتم وقتش است که با او ازدواج کنم و او همسرم شد، «قانعات محمد بللو» حدود بیست سال از ازدواجش با فردی که همه او را «بابا» صدا می‌کنند، می‌گذرد. وقتی او در مقطع راهنمایی تحصیل می‌کرد، مادرش او را برای مشاوره پیش آقای بللو برد و کمی بعد این مرد از او خواستگاری کرد.

او می‌گوید: من گفتم نمی‌توانم با یک پیرمرد ازدواج کنم. قانعات ابتدا با مرد دیگری ازدواج کرد ولی مدتی بعد از او طلاق گرفت و به عقد محمد بللو ابوبکر در آمد. او در ادامه می‌افزاید: حالا من شادترین زن روی زمین هستم مردی که 86 زن داشته باشد معلوم است که می‌داند چطور از آنها مراقبت کند.بللو ابوبکر و همسرانش هیچ کدام شاغل نیستند و در ظاهر هیچ وسیله‌ای برای امرار معاش ندارند. او فاش نکرده است که چطور خرج این خانواده بزرگ را در می‌آورد. آنها برای هر وعده غذای خود سه گونی برنج 12 کیلوگرمی را می‌پزند که قیمت کل آن به 915 دلار می‌رسد. تمام سکنه روستای «بیدا» که محل زندگی آنهاست، می‌گویند نمی‌دانند او چگونه خرج خوراک و پوشاک زن‌ها و بچه‌هایش را می‌دهد ولی یکی از زن‌های او گفت، آقای بللو گاهی اوقات به بچه‌هایش می‌گوید، بروند و 200 نایرا (69/1 دلار) گدایی کنند. اگر همه آنها این مقدار پول را جمع کنند روی هم 290 دلار می‌شود.

پس از علنی شدن تعداد همسران بللو ابوبکر، دادگاه اسلامی نیجریه او را به اعدام محکوم کرد، در صورتی دادگاه از حکم اعدام او صرفنظر می‌کند که ظرف مدت یک هفته او 76 زن خود را طلاق بدهد.

منبع: سان
 

پیرترین ورزشکارالمپیک

«هیروشی هوکتسو» 67 ساله پیرترین ورزشکار بازی‌های المپیک پکن بود که در رشته سوارکاری در این مسابقات شرکت کرد. او که سال‌هاست بی‌وقفه به این ورزش پرداخته است هرگز از پا نمی‌‌نشیند و می‌‌گوید از همین الان تمرینات خود را برای المپیک 2012 لندن آغاز می‌‌کند. هوکتسو که مقام دهم در بخش حرکات نمایشی تیمی با اسب را کسب نموده است اولین بار در سال 1964 در مسابقات المپیک که در شهر توکیو برگزار شد، شرکت کرد و پس از یک وقفه طولانی مدت چهل ساله، بار دیگر روز 13 آگوست در این مسابقه حاضر شد. او در یک مصاحبه تلفنی که قبل از مسابقه او انجام شد اظهار داشت « من حداکثر سعی خود را می‌‌کنم. از اولین روزی که به این ورزش روی آوردم تاکنون بیشترین محرک و انگیزه من برای ادامه کار این بوده که احساس می‌‌کردم روزبه‌روز بهتر شده‌ام و این موضوع مرا راضی می‌‌کند.»

بین اختتامیه المپیک توکیو و آخرین مسابقه اسب‌سواری هوکتسو که در هنگ‌کنگ برگزار شد دقیقا شانزده هزار روز می‌‌گذرد و او پیشرفت‌های زیادی را در این مدت تجربه کرده است. هوکتسو به اسب‌هایش اهمیت زیادی می‌‌دهد و برای فراهم‌سازی تسهیلات لازم برای اسب‌هایش به نام‌های «شاتین» و «رودخانه بیس» 154 میلیون دلار پول خرج کرده و برای آنها چهار استبل با تهویه 24 ساعته، ماشین‌های یخ‌سازی و ظروف تغذیه‌گردان آماده کرده است. وقتی از او پرسیده شد چه فرقی بین المپیک 1964 و المپیک امسال می‌‌بیند گفت: «می‌‌دانم که امنیت، لازمه کار است ولی گاهی زیاده از حد می‌‌شود و به خاطر همین برای رسیدن به محوطه بازی وقت زیادی را باید صرف کنیم. در ضمن بازی‌های امسال بسیار حرفه‌ای‌تر است و رقیبان هم کارکشته‌تر می‌‌باشند.»

حتی اگر هوکتسو در المپیک لندن شرکت کند باز هم پیرترین ورزشکار تاریخ المپیک نخواهد بود زیرا «اسکار سوان» تیرانداز سوئدی در 72 سالگی در المپیک سال 1920 شرکت کرده بود.
 

87/7/4::: 2:48 ع
نظر()
  
  
او کاشف اشعه X بود!

اشعه ایکس با نامی آشنا، دارای َکاربردی فراوان برای همه می‌باشد. بدون شک هر فردی حداقل یک بار به دلایل پزشکی با آن سر و کار داشته است. به طوری که اشعه ایکس در دنیای طب بسیار ضروری و مهم است. می‌خواهیم شما را با کاشف اشعه ایکس «ویلیام کنراد رونتگن» آشنا کنیم.

کودکی یک کاشف

«ویلهلم کنراد رونتگن» در 27 مارس سال 1845 میلادی در شهر «لنپ» آلمان چشم به جهان گشود. والدینش آرزو داشتند تنها پسرشان در آینده به مدارج عالی علمی دست یابد. از این‌رو از همان دوران طفولیت زبان آلمانی و فرانسه را همزمان به وی آموختند تا او بتواند در دانشگاه‌های معتبر دنیا به راحتی کسب علم کند.

ویلیام برای گذراندن تحصیلات ابتدایی به همراه مادرش به هلند رفت زیرا مدارس هلند بهتر از مدارس شهر خودش بود. او دوران ابتدایی و دبیرستان را در مدت کوتاهی به اتمام رسانید و سپس برای تحصیل در دانشگاه به سوئیس رفت و وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته علوم زیستی و شیمی و فیزیکی به تحصیل پرداخت. استاد وی پروفسور «آدولف کلاسیوس» بود. پس از اتمام تحصیلات در سال 1869 مدرک دکترای فیزیک دریافت کرد و بعد به «ورتسبرگ آلمان» بازگشت. او در آنجا با دختری که از کودکی به وی علاقه داشت ازدواج کرد.

کشف اشعه ایکس

او توانسته بود تا حدی آرزو‌های پدر و مادر خود را برآورده سازد. اما خودش جویای علم بیشتری بود.«ویلیام» استاد دانشگاه‌های مختلف آلمان شد و به تدریج عنوان دانشمندی برجسته را کسب کرد. در سال 1888 استاد فیزیک و رئیس انستیتو فیزیک دانشگاه ورتسبرگ شد. او در همین انستیتو کشف خود را ثبت کرد.در هشتم نوامبر سال 1895 میلادی ویلیام، در حال کار در تاریک‌خانه آزمایشگاه بود. آزمایش‌های او در زمینه اشعه‌های کاتویک انجام می‌شد که توسط تخلیه الکتریکی در ولتاژ‌های بالا و درون لامپ‌های خلا بوجود می‌آید. این‌گونه لامپ‌ها را «ویلیام کروکیس» حدود پنجاه سال قبل از کنراد رونتگن ساخته بود. آنچه که تعجب رونتگن را برانگیخت این بود که وقتی لامپ شارژ می‌شد صفحه‌ای که به عنوان پرده مشاهده در طرف دیگر اتاق قرار داده بود شروع به درخشش می‌کرد. او فهمید که صفحه پوشانده شده از پلاتینو واکنش نشان می‌دهد. او مشاهده کرد که استخوان‌های دستش از میان گوشت به وضوح دیده می‌شوند.رونتگن روزهای هفته را پیاپی کار کرد بدون اینکه لحظه‌ای از آزمایشگاه بیرون بیاید. البته او در انزوا و مخفیانه تحقیقات خود را انجام می‌داد. آزمایش‌های رونتگن برای تعیین ماهیت اشعه‌ها بود.

معجــزه

وی در 28 دسامبر سال 1895 میلادی گزارشی را همراه با چند عکس رادیوگرافی آزمایشی و عکس دست همسرش به رئیس انجمن فیزیک پزشکی ارائه کرد و چندین گزارش چاپی از تحقیقاتش را به دوستان خود در سراسر اروپا فرستاد. تا ژانویه آن سال اکثر دانشمندان اروپایی با کشف جالب و خیره کننده اشعه ایکس رونتگن آشنا شدند. او این کشف را در عالم پزشکی یک معجزه دانست.

در سال 1901 رونتگن جایزه نوبل گرفت و این اولین جایزه نوبل در رشته فیزیک بود، البته تا آن زمان اطلاعات در زمینه اشعه ایکس در اختیار عموم مردم قرار نگرفته بود. او حتی درباره جزییات کشف و کاربردهای اشعه ایکس سخنی به میان نبرد.در واقع تمام افتخار و اعتبار کشف اشعه ایکس منحصر به رونتگن می‌باشد زیرا او به تنهایی کار می‌کرد.

رونتگن در مقالات و کتب خود اشاره به موارد استفاده اشعه ایکس در طب کرده است که البته امروزه با تحقیقات بیشتر دانشمندان به فواید بیشتر آن پی برده‌اند.

اشعه ایکس برای نابود کردن تومورهای خطرناک با متوقف کردن رشد آنها به کار برده می‌شود.

حتی در صنعت نیز استفاده دارد برای مثال برای اندازه‌گیری ضخامت برخی مواد و رخنه کردن به اجسام تاثیر بسزایی دارد. اشعه ایکس در علم زیست‌شناسی و نجوم هم کار‌برد دارد به این ترتیب رونتگن خدمت بزرگی به بشریت و جامعه پزشکی کرد.

فرزندخوانده

او از خود فرزندی نداشت اما دختری را به فرزندی پذیرفت او علاقه‌ای برای عکس گرفتن نداشت. لذا تعداد کمی عکس از او بعد از کشفش باقی مانده است که خیلی از آنها بسیار رسمی می‌باشد. رونتگن به خاطر کشف مهمش مدال سلطنتی «رامفورد» را به دست آورد. او در سال 1923 در شهر مونیخ در سن 78 سالگی چشم ازجهان فرو بست، اما ابداع و کشف او که همان اشعه ایکس بود، تحولی عظیم در دنیای علم بوجود آورد.
 

87/7/4::: 2:40 ع
نظر()
  
  
رسوایی اخلاقی در اردوگاه جمهوری خواهان
 

رفته رفته به انتخابات آمریکا نزدیک‌تر می‌شویم و رقابت دو حزب دموکرات به رهبری باراک اوباما و جمهوری‌خواهان به رهبری «جان مک‌کین» روز به روز بیشتر می‌شود، البته تاریخ ریاست جمهوری در ایالات متحده نشان داده که به طور معمول هشت سال جمهوری خواهان و هشت سال دموکرات‌ها بر مسند قدرت هستند و اگر بخواهیم تاریخ این کشور را ورق بزنیم، باید شانس دموکرات‌ها را بیشتر بدانیم. اما از طرفی رقابت بین اوباما و هیلاری کلینتون از آنجا که بسیار بالا گرفت و این که یک زن می‌خواست رییس‌جمهور آمریکا و نماینده دموکرات‌ها در کاخ سفید شود، تب بالایی در این کشور بر پا شد که سرانجام اوباما با اختلاف کمی پیروز شد، و حالا خیلی آمریکایی‌ها، به رییس‌جمهور شدن اوباما که یک سیاه‌پوست می‌باشد و ویژگی خاص در بین کاندیداهای ریاست جمهوری در تاریخ انتخابات آمریکا داشته، فکر می‌کنند، همین مسئله باعث شد تا جمهوری‌خواهان، هم به فکر تدبیری باشند تا تب انتخابات را بالا ببرند و به همین خاطر، آنها به سراغ «سارا پیلین» فرماندار ایالت شمالی آمریکا، «آلاسکا» رفتند و او را نامزد معاونت ریاست جمهوری حزب جمهوری‌خواه آمریکا معرفی کردند تا تب انتخابات را چند برابر کنند، او مادر 5 فرزند است، اما انتشار خبر بارداری دختر 17 ساله «سارا پیلین» به نام بریستول که بدون ازدواج رسمی، 5 ماهه باردار است، حسابی در محافل سیاسی و رسانه‌ای آمریکا بازتاب شدیدی داشته است. آنچه که در ادامه می‌خوانید، به این بازتاب‌های رسانه‌ای می‌پردازد.

 ستاد انتخاباتی جان مک‌کین و خانم پیلین از رسانه‌ها خواسته تا حریم خصوصی «بریستول پالن» را رعایت کنند. باراک اوباما، نامزد ریاست جمهوری از حزب دموکرات هم از رسانه‌ها خواسته است از انتشار گزارش در این باره خودداری کنند.

 سارا پیلین و همسرش در بیانیه‌ای اعلام کردند: «بریستول و مرد جوانی که قصد ازدواج با او را دارد، به زودی متوجه مشکلات بزرگ‌ کردن فرزندشان خواهند شد و به همین جهت از محبت و حمایت تمامی اعضای خانواده ما بهره‌مند خواهند بود.»

 گزارش‌ها بیانگر آن است که بریستول پیلین پنجمین ماه بارداری خود را می‌گذراند و انتظار می‌رود در ماه دسامبر، یک ماه پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، وضع حمل کند.

 استیو شمیت، سخنگوی ستاد انتخاباتی جان مک‌کین، در این باره گفت: «به نظر سناتور مک‌کین این یک موضوع خصوصی خانوادگی است.»

 در روزهای گذشته بعضی از وبلاگ‌های لیبرال با انتشار عکس‌هایی از سارا پیلین در سال گذشته، باردار بودن و وضع حمل او در ماه آوریل امسال را زیر سوال بردند. به نوشته این وبلاگ‌ها، تریگ، فرزند پنجم خانم سارا پیلین که یک پسر پنج ماهه و مبتلا به بیماری سندرون داون است، در واقع متعلق به بریستول بوده اما این گزارش‌ها تکذیب شده است.

 سارا پیلین عنوان کرد دخترش که هنوز مجرد می‌باشد قرار است با پدر این فرزند ازدواج نماید. بنا بر این گزارش، پیلین با پافشاری بر مواضع خود، نه تنها دخترش را به دلیل داشتن رابطه سرزنش نکرده است، بلکه او را به خاطر تصمیم به نگه داشتن نوزاد مایه افتخار خود دانسته است. وی معتقد است این اتفاق باعث رشد سریع‌تر دخترش خواهد شد!؟ یک منبع ناشناس از حزب جمهوری‌خواه اعلام داشته مک‌کین پیش از اعلام سارا پیلین به عنوان معاون خود از ماجرای دختر او خبر داشته است.

 نزدیکان به حزب جمهوری‌خواهان اعلام می‌کنند که این خبر از اردوگاه دموکرات‌ها، به رسانه‌ها رسیده است تا در بین عموم آمریکایی‌ها، این حزب را خدشه‌دار کنند، اما اوباما نامزد حزب دموکرات در واکنش به انتشار این خبر گفت: «انتشار این خبر ارتباطی با اردوگاه انتخاباتی وی ندارد و اگر فردی باشد که در اردوگاه انتخاباتی او در انتشار این خبر نقش داشته باشد، برکنار خواهد شد.»

 خانم پیلین، که به عنوان فردی با گرایش‌های محافظه‌کارانه اجتماعی شناخته شده و با آزادی سقط جنین مخالف است، گفته که دخترش، که بریستول نام دارد، به بارداری ادامه می‌دهد و به زودی ازدواج خواهد کرد. گفتنی است انتشار خبر بارداری دختر خانم پیلین همزمان با روز نخست گردهمایی ملی حزب جمهوری‌خواه باعث نگرانی بعضی از مسئولان این حزب درباره تاثیر منفی این خبر بر مبارزات انتخاباتی شده است.

    اما این پایان قصه نیست، آمریکایی‌ها به یاد دارند که بیل‌کلینتون در روزهای پایانی خود در کاخ سفید، چه اتفاقاتی را در جامعه آمریکا رقم زدند، ارتباط غیراخلاقی او با منشی کاخ، مونیکا لوینسکی، آمریکایی همه می‌دانند که یکی از دختران دیک چنی، معاون اول جورج بوش، همجنس‌گراست و چه طور به پدرش پافشاری می‌کرد که ازدواج همجنس‌گراها در آمریکا را رسمی کند، جامعه آمریکا به یاد دارد که خانواده جان اف کندی رییس جمهوری آمریکا چه طور در قتل «مریلین مونرو» هنرپیشه و خواننده نامی آن دهه آمریکا نقش داشتند، این گونه مسائل شایعه نیست و حقیقت دارد، زمانی که «سارا پیلین»، خودش اعتراف می‌کند، دخترش باردار است، دیگر نمی‌توان گفت که با نزدیک شدن به انتخابات، احزاب رقیب برای یکدیگر پاپوش درست می‌کنند، بلکه پرسش اصلی این است که اهالی سیاست این کشور، نمی‌توانند از خانواده خود مراقبت و کنترل کنند، پس چه توقعی از آنان می‌رود که برای جهان تصمیم‌گیری کنند، طی هشت سال اخیر، بارها پلیس آمریکا دختران جورج بوش را در محافل غیراخلاقی به جرم استفاده از موادمخدر و مصرف بیش از حد مشروبات الکلی دستگیر کرد، جامعه جهانی هم حق دارد از بوش سوال کند، شما که از کنترل دخترانت عاجزی، چه حقی داری که برای عراق و افغانستان و انرژی هسته‌ای ایران، تصمیم بگیری... گرچه این گونه موارد غیراخلاقی در جوامع غربی، شاید امری عادی باشد، اما برای افراد به نام سیاسی جهان از جمله رییس‌جمهور آمریکا و نزدیکان آنها از چشم عموم جامعه آمریکا، به دور نمی‌ماند، ضمن اینکه جمهوری‌خواهان با آوردن یک زن به عنوان معاونت حزب می‌خواستند ورق را برگردانند و نگاه مردم آمریکا را تا حدی از اردوگاه دموکرات‌ها، کم کنند، اما خبر این رسوایی باعث شد که یک بار دیگر تمامی نگاه‌ها به اردوگاه «اوباما» برگردد، آیا اوباما و دیگر دموکرات‌ها که هنوز یادشان نرفته ، جمهوری‌خواهان چه استفاده‌های سیاسی از ارتباط بیل کلینتون و معشوقه‌اش در رسانه‌ها کردند، حال به دنبال انتقام هستند... باید تا دی‌ماه صبر کرد و دید که در نهایت کدام حزب به کاخ سفید راه پیدا خواهند کرد.

  
  
 کفن تورین

کفن تورین یک تکه پارچه کتان است که تصویر یک مرد در آن نقش بسته درحالی که به صلیب کشیده شده است. بیشتر کاتولیک‌ها معتقدند این پارچه، کفن عیسی مسیح می‌باشد. این کفن هم‌اکنون در کلیسای «سنت جان تعمیردهنده» در شهر تورین ایتالیا نگهداری می‌شود. با وجود بررسی‌های زیاد هنوز هیچ‌کس نتوانسته توضیح قابل قبولی بر چگونگی چاپ این تصویر ارائه دهد و تاکنون کسی قادر نبوده از روی آن کپی بردارد. آزمایشات رادیوکربن نشان می‌دهد که این تکه پارچه متعلق به قرون وسطی است ولی مدافعان این کفن، چنین نظریه‌ای را قبول ندارند. باستان‌شناسان معتقدند این پارچه در قرن چهارم هم وجود داشته، پارچه دیگری نیز موجود است که می‌گویند سر عیسی‌مسیح با آن پوشیده شده بود. پروفسور مارک گاسکین پژوهشگر اسپانیایی در سال 1999 در مورد ارتباط این دو پارچه با یکدیگر تحقیقات مفصل علمی انجام داد. این تحقیقات که بر پایه تاریخ، آسیب‌شناسی، تجزیه خون و لکه‌های روی پارچه‌ها انجام گرفته بود، نشان می‌داد هر دو پارچه در دو زمان مجزا ولی نزدیک به هم سر یک نفررا پوشانده بوده‌اند. این نتیجه‌گیری توسط دانشمندان دیگری نیز مورد تایید قرارگرفت.

جاده بیمینی

حتما شما هم مثل بسیاری از مردم دنیا درباره شهر گمشده «آتلانتیس» چیزهایی شنیده‌اید ولی «جاده بیمینی» کجاست؟ در سال 1968 غواصان، صخره‌ای عجیب و زیردریایی را کشف کردند که در نزدیکی جزیره بیمینی شمالی در باهاماس قرار داشت. هنوز هم هستند کسانی که معتقدند سنگ‌های این صخره به طور طبیعی ساخته شده‌ ولی به خاطر نوع نظم غیرمعمول این سنگ‌ها، بسیاری فکر می‌کنند که بخشی از شهر گمشده آتلانتیس می‌باشند. شاید عاملی که بیشتر باعث اسرارآمیز شدن این جاده شده «ادگار کایس» پیشگو در سال 1938 است که می‌گفت: «در سال‌های 1968 الی 1969 بخشی از یک معبد که هنوز کشف نشده است در دریاهای نزدیک بیمینی عیان خواهد شد.» دکتر «گرگ لیتل» باستان‌شناس آماتور در تحقیقات اخیر خود صخره جاده مانند دیگری درست شبیه صخره اولی را در زیر آن پیدا کرد. او معتقد است این صخره‌ها قسمت بالایی یک دیوار قدیمی یا یک اسکله می‌باشند. به هر حال این صخره‌ها هر چه که باشند چندان محتمل به نظر نمی‌رسد که دست طبیعت خود به خود سنگ‌ها، شن‌ها و صدف‌ها را این طور منظم در کنار هم قرار داده باشد.

مثلث برمودا

مثلث برمودا، منطقه‌ای در آب‌های اقیانوس اطلس شمالی واقع شده است که تاکنون شمار زیادی از هواپیماها و قایق‌ها در آن ناپدید شده‌اند. در طی سال‌های بسیار دلایل مختلفی برای این ناپدید شدن‌های اسرارآمیز ارائه شده که از جمله آنها بدی آب و هوا، حمله فضایی‌ها، جابجا شدن زمان و برخی قوانین فیزیک بوده‌اند. هر چند که در بسیاری از گزارشات این اتفاقات پر از اغراق بوده ولی حقیقت این است افراد و اشیای بسیاری در این منطقه مثلث شکل ناپدید شده‌اند و هیچ دلیل محکمی از آن در دست نمی‌باشد، اما نزدیک به 15 سال است که دیگر برمودا خبرساز نشده است.

مهاجران رونوک

در سال 1584 سر والتر رالی به دستور ملکه الیزابت اول به ساحل شرقی آمریکای شرقی رفت تا به وضع مهاجران انگلیسی سامان دهد. بین سال‌های 1585 تا 1587 دو گروه از مهاجران در دو منطقه جای گرفتند و تشکیل مستعمره دادند. یکی از این گروه‌ها به جنگ با قبایل بومی آمریکا پرداخت و پس از مدتی از آنجا که دیگر مواد غذایی و نیروی جنگیدن نداشتند دوباره به انگلستان بازگشتند. گروه دوم با بعضی از قبایل طرح دوستی ریختند ولی این سیاست هم نتیجه‌ای نداشت و بسیاری از آنها کشته شدند. سرانجام این مهاجران شخصی به نام «جان وایت» را مامور کردند تا به انگلستان برود و کمک بیاورد. «وایت» به هنگام ترک آنجا دید که نود مرد، هفده زن و یازده بچه در آن مستعمره زندگی می‌کردند ولی وقتی در سال 1590 وایت دوباره به آمریکا برگشت هیچ اثری از آنها نبود، حتی اثری از دعوا و جنگ هم به چشم نمی‌خورد. این گروه از مهاجران به نام «مستعمره گمشده» معروف شده‌اند و هنوز کسی از ساکنین آن خبری ندارد.

زمزمه تائوس

«زمزمه تائوس» یا «زمزمه طبیعت» در بسیاری از نقاط دنیا شنیده می‌شود. این صدا اغلب در محیط‌های ساکت به گوش می‌رسد و شبیه صدای موتوری است که از فاصله دور می‌آید و بیشتر در ایالات متحده، انگلستان و کشورهای شمال اروپا رخ می‌دهد. هر چند که تاکنون پژوهش‌های بسیاری برای پیدا کردن منبع این صدا و ضبط آن انجام شده ولی هنوز هیچ‌کس نتوانسته به نتیجه‌ای دست یابد.بلندترین زمزمه تاکنون در شهر کوچک «تائوس» در نیومکزیکو شنیده شده است. در سال 1997 کنگره آمریکا گروهی از دانشمندان انستیتوهای علمی معتبر این کشور را مامور تحقیق در این زمینه کرد ولی تا به امروز هیچ‌کس علت این صدای زوزه مانند را کشف نکرده است.

کنت سن ژرمن

کنت سن ژرمن (به گفته برخی زمان مرگش 27 فوریه 1784 بود) نجیب‌زاده‌ای ماجراجو، مخترع، دانشمند آماتور، نوازنده ویلون، آهنگساز آماتور و بالاخره مردی اسرارآمیز بود. او در زمینه علم کیمیاگری هم مهارت‌هایی داشت و مردم او را «مرد شگفت‌انگیز» می‌نامیدند. هیچ کس نفهمید او از کجا آمده بود وی بدون هیچ ردپایی هم ناپدید شد، اما پس از آن چندین سازمان پنهانی و اسرارآمیز او را الگوی خود می‌دانستند. در سال‌های اخیر هم چندین نفر ادعا کرده‌اند کنت سن ژرمن هستند.

کتاب دست‌نویس وینیچ

کتاب وینیچ، کتابی دست‌نویس متعلق به قرون وسطی است که مشخص نیست با چه خط و زبانی نوشته شده است. بیش از صد سال است که کارشناسان سعی در شکستن رمز این خط داشته‌اند، تصاویری که در ورق‌های باقیمانده از این کتاب دیده می‌شود نشان می‌دهد که کتاب در زمینه داروسازی و درمان بیماری‌ها می‌باشد.

جک قاتل

در نیمه دوم سال 1888 لندن صحنه قتل‌های فجیعی بود که در اکثر آنها زنان خیابانی کشته و گلویشان بریده شده بود. نام «جک قاتل» از نامه‌ای گرفته شده بود که قاتل به روزنامه‌های لندن فرستاد. پلیس انگلیس مظنونین بسیاری را دستگیر کرد ولی برای هیچ کدام از آنها نتوانست مدرک کافی جمع‌آوری کند و همه را آزاد کرد. هنوز هم کسی نمی‌داند جک قاتل چه کسی بود.

دی . بی . کوپر

دی.بی.کوپر یا «دن کوپر» نام مستعاری است که به یک هواپیماربا داده شده است. دن کوپر در تاریخ 24 نوامبر سال 1971 یک هواپیمای بویینگ 727 را ربود و پس از دریافت 200 هزار دلار در حالی که هواپیما بر روی اقیانوس آرام پرواز می‌کرد از آن پایین پرید. هیچ‌کس نمی‌داند کوپر از آن پرش جان سالم به در برد یا نه، ولی در سال 1980 یک پسر بچه هشت ساله 5800 دلار اسکناس بیست دلاری خیس را در ساحل رودخانه کلمبیا پیدا کرد که شماره سریال آنها با شماره سریال پول‌هایی که به کوپر داده شد، یکی بود. همین اتفاق باعث شد که از آن پس در هواپیماها ردیاب فلزی کار بگذارند.

ال چوپاکابرا

ال چوپاکابرا (مکنده خون بز) بیشتر در کشورهای آمریکای لاتین دیده شده است و احتمالا موجودی سنگین وزن با جثه‌ای کوچک‌تر از خرس می‌باشد که یک ردیف فلس شبیه دایناسورها از پشت گردن تا محل درآمــدن دم روی بـدن خود دارد. این نام لاتین به این دلیل بر روی آن گذاشته شده که به گفته شاهدین این موجود حیوانات به ویژه بز را می‌کشد و خون آنها را می‌مکد. می‌گویند این موجود صورتی شبیه سگ یا پلنگ، زبان دراز نوک تیز و دندان‌های نیش بزرگی دارد و بویی شبیه بوی گوگرد بر جای می‌گذارد و به هنگام خطر چشمانش قرمز رنگ شده و می‌درخشند.

مرد بالدار

مرد بالدار نام موجودی عجیب است که اوج رویت آن بین سال‌های 1966 و 1967 در ویرجینیای غربی بوده است در سال 2007 هم گزارش‌هایی مبنی بر رویت آن موجود می‌باشد. آنها که مرد بالدار را دیده‌اند، می‌گویند این موجود سر ندارد! اما چشمان درشت و سرخی دارد که روی سینه‌اش می‌درخشند. افراد زیادی تاکنون خبر داده‌اند که مرد بالدار را دیده‌اند ولی هیچ عکسی از آن در دست نمی‌باشد.

نورهای مارفا

نورهای مارفا، نورهایی غیرقابل توضیح هستند که به نورهای ارواح هم معروفند. این انوار در مارفا واقع در ایالت تگزاس دیده می‌شوند. می‌گویند این نورها به اندازه یک توپ بسکتبال هستند و در ارتفاع 5/1 الی 2 متری زمین شناور می‌باشند. نورهای مارفا به رنگ‌های سفید، زرد، نارنجی یا قرمز و گاه سبز و آبی دیده شده‌اند و به سرعت در جهات مختلف حرکت می‌کنند. هنوز هیچ کس از فاصله کاملا نزدیک آنها را ندیده است ولی دانشمندان احتمال می‌دهند این نورها، برق حاصله از تپه‌های کوارتز همان نزدیکی باشد.

قاتل زودیاک

قاتل زودیاک در اواخر دهه 1960 به مدت ده ماه فعالیت ‌کرد و بعد دیگر هیچ خبری از او نشد در این مدت او پنج نفر را کشت و دو نفر را زخمی کرد. این دو نفر زخمی نیز به طرز معجزه‌آسایی از مرگ نجات یافتند در حالی که قاتل فکر می‌کرد آنها را کشته است. بعد از هر قتل، قاتل که به زودیاک معروف شده بود به پلیس تلفن می‌کرد و خبر قتل آنها را می‌داد. او در نامه‌های خود به روزنامه‌ها می‌نوشت: من دوست دارم مردم را بکشم. کشتن یک انسان خیلی لذت‌بخش‌تر از حیوانات است چون انسان خطرناک‌ترین حیوان روی زمین می‌باشد... هنوز هم راز قاتل زودیاک برملا نشده است.

مری سلست

کشتی مری سلست در سال 1860 در «نووا اسکوتیا» به آب انداخته شد.

نام اولیه این کشتی «آمازون» و طول آن 103 فوت بود و 280 تن وزن داشت. به مدت ده سال مری سلست پشت سر هم گرفتار حوادث متعددی شد و این کشتی صاحبان مختلفی داشت تا این‌که سرانجام در یک حراجی در نیویورک به قیمت سه هزار دلار فروخته شد. صاحب جدید، تعمیرات اساسی روی آن انجام داد و با نام جدید «مری سلست» آن را به آب انداخت. کاپیتان جدید بنجامین بریگز 37 ساله بود که به همراه همسر و تنها دخترش و به اتفاق خدمه سوار کشتی شد و در نوامبر 1872 به سمت ایتالیا راه افتاد.

 هیچ یک از سرنشینان کشتی هرگز دوباره دیده نشدند. مدتی بعد کشتی سرگردان در اقیانوس پیدا شدو هیچ اثری از خدمه‌اش در آن دیده نمی‌شد ولی هیچ‌کس در آن نبود و تمام مدارک به جز گزارشات روزانه کاپیتان ناپدید شده بود. اوایل سال 1873 دو قایق نجات در اسپانیا به ساحل   نشستند.

در یکی از آنها جسد یک نفر به همراه پرچم آمریکا بود و در دیگری جسد پنج نفر دیده می‌شد. برخی معتقدند این اجساد بقایای سرنشینان مری سلست بودند ولی حقیقت این است که هویت این اجساد هیچ وقت کشف نشد.

پا گنده

بیگ فوت یا ساسکواچ به انسانی میمون مانند گفته می‌شود که در نواحی جنگلی شمال غربی اقیانوس آرام و بخشی از بریتیش کلمبیا دیده شده است. برخی کارشناسان بیگ فوت را موجودی تخیلی و برگرفته از افسانه‌ها می‌دانند ولی برخی دیگر به شدت از وجود آن حمایت می‌کنند.



  
  
 کودکی پرماجرا

فردریک گولاندهاپکینز در 20 ژوئن 1861 در ایست‌پورن انگلیس در خانواده‌ای متوسط دیده به جهان گشود، پدرش برادرزاده «جرارد مانلی هاپکینز» یکی از شعرای معروف انگلیس بود. فردریک هیچ وقت طعم محبت پدر را نچشید زیرا وقتی که نوزاد بود، پدرش را از دست داد.مادرش نیز فقط به فکر خودش بود و تنها تا ده سالگی مسئولیت نگهداری فردریک را به عهده گرفت، سپس او را به یک مدرسه شبانه‌روزی سپرد. فردریک همیشه با میکروسکوپی که از پدرش به یادگار مانده بود به تماشای اجسام ریز می‌پرداخت. او به ادبیات نیز علاقه‌مند بود و گاهی اشعار کوتاهی هم می‌سرود.

ورود به عرصه علم

در سال 1871 مادرش او را ترک کرد و به آنفیلد در لیورپول رفت و فردریک به مدرسه‌ای در لندن انتقال یافت. او علیرغم این‌که از مهر خانواده محروم شده بود اما در مدرسه بهترین نمرات را کسب می‌‌کرد، وقتی دوران دبیرستانش به پایان رسید، تصمیم گرفت وارد دنیای علم شیمی شود. 17 ساله بود که دیپلم گرفت و با نوشتن یک مقاله در زمینه زندگی حشرات برنده جایزه انجمن ملوم لندن شد.او برای گذران زندگی در بانک سلطنتی لندن به استخدام درآمد تا بتواند از عهده هزینه تحصیل خود برآید. از این رو فردریک وارد دانشگاه لندن شد و به تحصیل در رشته شیمی پرداخت و به تجزیه و تحلیل سموم در بدن پرداخت.22 ساله بود که فارغ‌التحصیل شده، سپس وارد دانشگاه پزشکی شد، او در آزمایشگاه به تحقیق در زمینه علم شیمی پرداخت. در سن 28 سالگی مدال طلا در رشته شیمی از دانشگاه پزشکی لندن را دریافت کرد و مدرک کارشناسی‌اش را در زمینه سم‌شناسی و فیزیولوژی به دست آورد.همان زمان در دانشگاه با «جسی آ استیوز» دانشجوی رشته پزشکی آشنا شد و در سن 36 سالگی با او ازدواج کرد. ثمره این ازدواج دو فرزند دختر بود. بعدها جاکیتا دختر بزرگش با نویسنده معروف انگلیسی «جی بی‌ پریستلی» ازدواج کرد.در سال 1898 با ارائه یک سخنرانی در دانشگاه کمبریج مورد توجه همه اساتید علم شیمی قرار گرفت و عضو انجمن هیئت مدیره این دانشگاه شد و به کرسی استادی دست یافت. فردریک علیرغم موفقیت‌های چشمگیرش در عرصه علم و دانش همیشه از لحاظ محبت والدین احساس خلاء می‌کرد.یک بار تصمیم گرفت به همراه همسر و دو فرزندش به دیدار مادرش برود. مادر او ازدواج کرده بود و فردریک را به طور کلی از یاد برده بود، برخورد مادر با او و خانواده‌اش بسیار سرد بود، تا جایی که فردریک از این‌که به دیدار مادرش رفته، احساس پشیمانی می‌کرد.

کشف ویتامین‌ها

فردریک در آزمایشگاه، مخلوطی از انواع هیدرات‌های کربن، چربی‌ها، پروتئین‌ها و نمک‌ها را که برای بدن لازم است به یک گروه موش خوراند. چند هفته بعد مشاهده کرد که موش‌ها همگی مرده‌اند ولی گروه دیگر موش‌ها که در همان مدت همان مخلوط غذایی را همراه با مقدار کمی شیر خورده بودند، زنده ماندند. او نتیجه گرفت که شیر موادی دارد که برای زنده ماندن و رشد موش‌ها لازم است اما امروزه می‌دانیم این مواد ضروری، ویتامین‌ها هستند.در آن دوران دوست بسیار صمیمی فردریک «دکتر کریستین ایجکمان» بود که در زمینه بیماری‌ها تحقیق می‌کرد، او ثابت کرده بود که بیماری «بری بری» در نتیجه کمبود تغذیه ایجاد می‌شود. این امر راه را برای کشف ویتامین‌ها و مواد ویتامین‌دار مسئول بیماری بری‌بری یعنی «تیامین» هموار کرد. به این ترتیب ایجکمان به یاری فردریک برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 1929 شد. لذا علم جدید تغذیه به سرعت گسترش یافت و اولین تحقیقات و نظریه‌ها در مورد ویتامین‌ها در همان سال‌ها به وسیله فردریک انجام شد و او به خاطر همین تحقیق، جایزه انجمن سلطنتی لندن را دریافت و به لقب «سر فردریک هاپکینز» نائل آمد.فردریک، فردی بسیار پرکار بود و به هیچ وجه از کار کردن و تحقیق در آزمایشگاه و مطالعه خسته نمی‌شد. او در طول شبانه‌روز فقط 3 ساعت می‌خوابید و بقیه اوقات خود را صرف کسب علم و ارائه مقالات پزشکی و شیمی می‌کرد. فردریک بسیار خانواده‌دوست بود و همیشه می‌خواست فرزندانش در کنار او باشند.فردریک هاپکینز در 16 می‌ 1947 در حالی که مشغول تحقیقات در آزمایشگاه دانشکاه کمبریج بود به دلیل سکته قلبی در سن 86 سالگی چشم از جهان فرو بست، بعدها مجسمه یادبود وی را در کمبریج بنا کردند تا نسلهای آینده این دانشمند برجسته را که گام بزرگی در علوم تغذیه گذاشت به فراموشی نسپارند
منبع:ksbaz

87/3/9::: 11:33 ص
نظر()
  
  
  قدمت شهر بارسلون به قرن اول میلادی بازمی‌گردد که توسط اقوام کارتاژ پایه‌گذاری شد و در دوران فتح اندلس، این شهر نیز شاهد لشگرکشی‌های مسلمانان بود. مسلمانان این شهر را «برشلونه» یا «برشنونه» می‌‌نامیدند که برگرفته از نام لاتین «بارسینونا» بود. در آن دوران این شهر به خاطر فراوانی گندم، حبوبات و عسل معروف بود و از سواحل آن مروارید به دست می‌‌آمد به همین دلیل محل تاخت و تاز یونانیان بوده و در قرون وسطی نام «بارسلونا» را یونانیان بر این محل گذاشتند.

شهر بارسلون هم‌اکنون نیز یکی از غنی‌ترین شهرهای اسپانیا از لحاظ فرهنگی و مراکز مهم بازرگانی و صنعتی است... این شهر بندری مرکز استان بارسلون و ناحیه خودمختار کاتالونیا و پس از مادرید، مهمترین شهر اسپانیاست.

جغرافیای بارسا

این شهر در شمال‌شرقی اسپانیا در نزدیکی فرانسه و از شهرهای قدیمی شبه‌جزیره ایبری در سواحل دریای مدیترانه واقع شده و از سه قسمت جدید، کهنه و حومه شهر تشکیل شده است.این شهر سیزده کیلومتر سواحل زیبا دارد و یکی از بهترین مکان‌های گردشگری برای اروپاییان است. جلگه وسیعی به پهنای حدود پنج کیلومتر توسط رشته‌کوه‌های «کالسرولا» محدود شده و سبب حاصلخیزی این منطقه می‌‌باشد.جمعیت این شهر حدود یک میلیون و ششصد هزار نفر است و یکی از شهرهای پرجمعیت اسپانیا می‌‌باشد. بارسلونا دارای آب‌وهوای مدیترانه‌ای است، با زمستان‌های معتدل و مرطوب و تابستان‌های گرم و خشک.سردترین ماه‌های سال، ژانویه و فوریه است که دما به ده درجه بالای صفر می‌‌رسد. در این شهر به ندرت برف می‌‌بارد اما باران‌های فراوان در شش ماهه دوم سال هوای شهر را مرطوب و دلپذیر می‌کند. گرم‌ترین ماه‌های سال نیز جولای و آگوست با 30 تا 38 درجه بالای صفر است.

مکان‌های دیدنی

بارسلون دارای دوازده پارک تاریخی و دارای آثار باستانی است. همچنین سواحل زیبای بارسلون محلی برای تفریح اروپاییان است. بارسلون چندین آسمانخراش دارد که بلندترین آن «هتل هنر» است و 154 متر بلندی دارد.

این شهر به تنهایی سه محوطه میراث فرهنگی کشور اسپانیا را در خود جای داده است. هفت بنا از آثار معمار مشهور «آنتونیو گاودی»، بیمارستان «دو سنت پو» که به دلیل معماری منحصربه‌فردش در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده و صخره‌نگاری‌‌های ماقبل تاریخ در حاشیه مدیترانه.مشهورترین موزه شهر بارسلون، موزه پیکاسو است که نزدیک به 3500 اثر این نقاش قرن بیستم را در خود جای داده است. موزه خوان میرو و موزه دریایی بارسلون از دیگر موزه‌های مشهور این شهر هستند. نکته دیگر این‌که بارسلون یکی از قدیمی‌ترین و اولین دانشگاه‌های اروپا را در خود جای داده که قدمت آن به سال 1450 میلادی بازمی‌گردد.باشگاه فوتبال بارسلونا با نام FC بارسلونا و مجموعه المپیک بارسلون نیز موردتوجه ورزش‌دوستان سراسر جهان است تا جایی که المپیک سال 1992 در این کشور برگزار شد.طبق قراردادی شهر بارسلون در 24 دی 1378 خواهرخوانده اصفهان شناخته شد و همچنین مقرر شد این دو شهر در زمینه‌های مختلف فرهنگی، ورزشی و تجاری با یکدیگر همکاری ‌کنند.

حمل و نقل

شهر بارسلون دارای مجهزترین قطارهای سریع‌السیر و شبکه گسترده قطار زیرزمینی است. فرودگاه بین‌المللی بارسلون از اعتبار خاص جهانی برخوردار است.در واقع از زمان بازی‌های المپیک 1992 که در آنجا برگزار شد، این شهر از نظر فرهنگی، اقتصادی و تکنولوژی تغییرات چشمگیری داشته است. حتی این شهر نمونه موفق مناسب‌سازی محیط برای معلولین است و امکانات حمل‌ونقل عمومی شهری برای معلولین هم وجود دارد.

جاده‌ها و بزرگراه‌های بارسلون از استاندارد جهانی برخوردار است و همچنین دو راه‌ اصلی یکی بر حاشیه کوه و دیگری در کنار ساحل دارد و انواع اتوبوس‌های شهری و بین‌شهری در این جاده‌ها در رفت‌وآمد هستند.به طور کلی شهر بارسلون به دلیل آب‌وهوا و فرهنگ و صنعت و بازرگانی خواهرخوانده شهرهای مختلف جهان از جمله ریودوژانیرو (برزیل)، بوسان (کره جنوبی)، هاوانا (کوبا)، استانبول (ترکیه)، دوبلین (ایرلند)، اصفهان، دبی (امارات)، آتن (یونان)، سائوپائولو (برزیل) و سن‌پترزبورگ (روسیه) ‌است.اما نکته دیگری که باید به آن اشاره داشت، موقعیت سیاسی این شهر است. بارسلونا مرکز ایالت کاتالونیای اسپانیاست و از سال‌ها قبل این ایالت سعی در خودمختاری داشت اما دولتمردان اسپانیا با این امر مخالف هستند. طی این سال‌ها بارها آشوب‌های خیابانی در این منطقه اتفاق افتاد. همچنین مردمان این شهر خود را جدا از اسپانیا می‌‌دانند و تفکرشان این است که کشوری جدا هستند. شاید به همین خاطر دیدارهای رئال‌مادرید و بارسلونا به جز جذابیت‌های ورزشی، محل جنگ سیاسی بین مردمان بارسلونا و دولتمردان اسپانیاست.
 

87/3/9::: 11:32 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ سلام دوستان با دو مطلب جدید و جذاب در خدمت شما هستم
+ سلام دوستان با دو مقاله جدید در خدمتم سر بزنید دست خالی برنمی گردید
+ سلام دوستان اگر دوست دارید در مورد سریال جومونگ اطلاعاتی بیشتر بدانید به وبلاگم سر بزنید دست خالی برنمی گردید